حافظ خوانی

حافظ خوانی

حافظ خوانی

از حافظ خوانی و از شعرهايش درس‌گرفتن خوب است، ولي به شرطي كه بدانيم كه آنچه مي‌خوانيم و آنچه از گذشته برايمان با جاي مانده، گنجينه‌اي است از گفته‌هاي شخصي كه تا به امروزي گفته‌هايش باقي مانده و اشعارش را در سرتاسر جهان مورد استقبال قرار مي‌دهند.

شما وقتی کتاب شاعری را دست کسی می‌بینید، می‌توانید قضاوت کنید او چه جور آدمی است. مثلا آدمی است که می‌خواهد همه چیز را به ساده‌ترین شکل ممکن ببیند یا می‌خواهد کمی سلول‌های خاکستری مغزش را به کار بیندازد و چیزهای جدید کشف کند. حافظ اما یک استثنا است. افراد زیادی سراغ حافظ می‌روند. یکی دیوان حافظ می‌خرد، چون دوست دارد که دیوان شعری در خانه‌اش داشته باشد که داخلش چندتا عکس مینیاتوری هم داشته باشد. یکی دیوان حافظ می‌خرد تا با آن فال بگیرد. اگر یکی دو روز مانده به شب یلدا به کتاب‌فروشی‌ها بروید، می‌بینید که چه آدم‌های متفاوتی به سراغ حافظ می‌آیند. عده‌ای دیگر برای پز دادن و فخر فروختن حافظ را دوست دارند و دیوانش را می‌خرند. اما خیلی‌های دیگر غزل‌های ناب حافظ را دوست دارند، چون هیچ‌گاه رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد. انگار حافظ با زبان امروزی و برای ما نوشته است و حرف دل ما را می‌گوید. و جالب این که آدم‌هایی با طرز فکر متفاوت حافظ را دوست دارند، چون فکر می‌کنند حرف حافظ حرف آنهاست. می‌گویند که غزل‌های حافظ بیان عشق است و عجیب آن‌که هر کس به عشق به شیوه خودش برخورد می‌کند. اما همه اینها، با دیدگاه‌های مختلف حافظ را دوست دارند. و این روزها بزرگداشت اوست، شاعری که نوشته است: «حدیث عشق بگو به هر زبان که تو دانی.»

دیوان حافظ چگونه شکل گرفت؟

اگر از نظر كتاب و تعداد باشد، اصغر آقا بنا و سوسن خانم شاعران مهم‌تری نسبت به حافظ هستند، چون احتمالا آنها كتاب‌های بیشتری نسبت به حافظ چاپ كرده‌اند. بنده خدا حافظ كه تا زنده بود، كتابی جمع و جور نكرد و آن روزها هم ناشری نبود كه برای پول مجبورش كند كه كتابش را بدهد دست چاپ. این بود كه شعرهای حافظ تا سال‌ها بعد از مرگ او یك‌جا و به صورت یك كتاب دیده نشد.

چند سال بعد از مرگ حافظ دوست و همراهش، محمد گل‌اندام شروع كرد به جمع‌آوری شعرها. او مجموعه‌ای از غزل‌ها و مثنوی‌های حافظ را جمع و جور كرد، اما پیش از این شعرها در كوی و برزن گشته بودند و هر كس نسخه‌ای از آنها داشت. اما به هر حال اگر محمدخان گل‌اندام نبود، چه بسا حافظ هم به سرنوشت خیام دچار می‌شد، یعنی شعرهایش كم‌كم جمع می‌شد، اما در نهایت همه مشكوك بودند كه این شعرها به او تعلق دارد یا خیر. مثلا در مورد خیام می‌گویند كه فقط 15 رباعی به طور قطعی متعلق به اوست و در بقیه شك است. اما خدا را شكر غزل‌های خیلی زیادی داریم (نسبت به 15 تا رباعی)، كه قطعا شاعر آنها حافظ است. اگر می‌خواهید در این مورد و محمد گل‌اندام اطلاعات بیشتری داشته باشید، به كتاب «حافظ ناشنیده پند» نوشته ایرج پزشكزاد مراجعه كنید. پزشكزاد همان نویسنده كتاب «دایی جان ناپلئون» است. این كتابش هم بامزه است، هرچند كه به خوبی دایی‌جانش نیست.

چرا شعرهای حافظ در نسخه‌های مختلف فرق می‌كند؟

یك كار خیلی ساده را انجام دهید تا متوجه شوید چرا نسخه‌های مختلف دیوان حافظ با هم فرق دارند. 10 صفحه از یك كتاب را انتخاب كنید، آن‌وقت آن‌را روبه‌رویتان بگذارید و رونویسی كنید. از این متن، 10 بار رونویسی كنید. بدتان نمی‌آید كه در رونویسی‌های دوم و سوم، بعضی از كلمه‌ها را عوض كنید. اصلا ممكن است اشتباهی یك كلمه را غلط یا یك جور دیگر بنویسید.

این اتفاق حتما در مورد شعرهای حافظ رخ داده است. آن روزها كه چاپ نبوده، هر كاتبی می‌بایست شعرها را رونویسی كند و این اتفاق‌ها گریزناپذیر بود. به همین دلیل است كه نسخه‌های مختلف دیوان حافظ كمی با هم فرق دارند.

نخستین دیوان حافظ در سال 1791 در كلكته هند منتشر شد. اگر نمی‌دانید بدانید كه در آن سال‌ها خیلی از مردم هنر فارسی را به خوبی ما حرف می‌زدند. دقیقا مشخص نیست كه این دیوان چاپی از روی چه دست‌نویسی بوده، اما بعدها هر كدام از دیوان‌ها براساس یك دست‌نویس بود و یك نفر ادیب كه سعی می‌كرد با توجه به روحیات حافظ كلمات درست‌تر را انتخاب كند.

در میان این تصحیح‌ها، تصحیح دكتر قاسم غنی و علامه قزوینی كه به طور مشترك انجام داده‌اند، از بقیه بهتر است. چند سال پیش هم دكتر سلیم نیساری، بر اساس 52 نسخه مختلف، یك دیوان حافظ منتشر كرد. می‌گویند این تصحیح هم خیلی خوب است. اما جدای از این چند نفر دیگر هم دیوان حافظ را تصحیح كرده‌اند. یكی از آنها ابوالقاسم انجوی شیرازی است كه در سال 1345 این كار را انجام داد. اما چند نفر دیگر هم مثل هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، بهاءالدین خرمشاهی،‌ عبدالكریم خلخالی و دكتر ناتل خانلری دیوان حافظ را تصحیح كرده‌اند. تصحیح خلخالی یكی از آن تصحیح‌های قدیمی است كه اتفاقا طرفدارهای زیادی هم دارد. بقیه تصحیح‌ها هم مزایا و معایب خودشان را دارند.

اما یكی از تصحیح‌هایی كه خیلی سروصدا كرد، تصحیح احمد شاملو از دیوان حافظ است. این تصحیح و مقدمه‌ای كه شاملو نوشت، مثل كارهای دیگرش صدای خیلی‌ها را در آورد.

حافظ و كاسبكارهایی كه فال می‌گیرند

هیچ كس نمی‌تواند در مورد فال حافظ نظری درست و حسابی بدهد. بعضی‌ها می‌گویند كه این كار كلا كلاهبرداری است و عده‌ای به اسم حافظ سر مردم كلاه می‌گذارند و بعضی‌ها می‌گویند كه حقایقی هم در شعرهای حافظ موجود است كه می‌تواند به طرف كمك كند. مهم‌ترین نكته به خود شعرهای حافظ برمی‌گردد.

شعرهای حافظ تاویل‌پذیر است. یعنی هر كس آن را می‌بیند، یك جوری آن‌را برای خودش تعبیر و تفسیر می‌كند. به همین دلیل است كه وقتی شما شعری از حافظ را می‌خوانی، به طور ناخودآگاه آن معنی و تعبیری را متوجه می‌شوی كه خودت در نظر داری. حافظ یك جورهایی آدم را به سمت ناخودآگاهش هدایت می‌كند. و در بیشتر اوقات یك انرژی مثبت می‌دهد تا آن چیزی را كه می‌خواهی و دوست داری انجام دهی.

یك توصیه را اما جدی بگیرید. وقتی دیوان حافظ را باز می‌كنید، حتما خود غزل را بخوانید و آن معنی‌های الكی را كه در گوشه و كنار آمده، بی‌خیال شوید. ببینید خود حافظ چه حرف‌هایی با شما دارد. حتی وقتی از این فروشنده‌های دوره‌گرد، پاكت‌های فال حافظ می‌خرید، توجه نكنید كه چه معنی بی‌خودی نوشته‌اند. خود شعر را با دقت بخوانید.حافظ خوانی

حتی اگر حافظ آینده را به شما نشان ندهد، یك غزل ناب خوانده‌اید كه به خیلی چیزها می‌ارزد. خواندن این غزل را از دست ندهید. (در صفحه بعدی ماجرایی در مورد یكی از عجایب فال حافظ نوشته‌ایم. آن‌را از دست ندهید. همچنین چیزهایی در مورد موسیقی شعر حافظ…)

فال‌های عجیب به دیوان حافظ

قرآن‌پژوه معاصر آقای بهاءالدین خرمشاهی می‌گوید: «یکی از دوستانم نقل می‌کرد که در یکی از شهرستان‌ها، با یکی از فضلا به نام آقای اویسی – که در حال حاضر نیز رئیس حوزه علمیه همان شهر است – بحث و گفت‌وگویی در باب حافظ و سعدی و غزل‌سرایان دیگر داشتیم.

جناب اویسی می‌گفت: من به اندازه شما به شعر و هنر حافظ اعتقاد ندارم، سعدی را غزل‌سرای بهتری می‌دانم. بحث بالا گرفت و سرانجام به جناب اویسی گفتیم که آیا حاضرید در این باب به دیوان حافظ، تفأل بزنید و ببینید خود حافظ در این باب، چه می‌گوید؟

آقای اویسی از این تهدید و تحدّی، هراسی به دل راه نداد و گفته بود: بله، حاضرم. سپس طبق آداب، فال زده بود و چنین پاسخ شگرفی گرفته بود:

من از جان، بنده سلطان اویسم

اگر چه یادش از چاکر نباشد

کسی گیرد خطا بر نظم حافظ

که هیچش لطف در گوهر نباشد

بازدید:389652

رتبه مقاله درگوگل:3-Stars1

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *